۱۴۰۲ دی ۱۷, یکشنبه

ساگرداتفاقی که تو نازنینم جواب سلام من عاشق را ندادی و ....

سلام گل نازم سلام کعبه امال دل زارم .امروز دفتر خاطرات را ورق میزدم ،دیدم روزیست که تو پادشاه قلبم وقتی مثل هر روز در بدو ورودت عرض سلام و احترام میکردم اما شما بی تفاوت از من گذشتی و دم درب به سرباز زیر دست من سلام کردی!این اتفاق چنان برمن گذشت که پشت سر شما به کوچه روبرو رفتم جایی که همیشه مامن تنهایی بود رفتم انجا و بغض سنگینی را که داشت خفه ام میکرد شکستم زار زار گریستم .نه اینکه ذره ای از شما ناراحت باشم ،به حال دل عاشقم گریستم که چهارده سال بود جواب سلام مرا نمیدادی اما با سرباز زیر دست من انگونه با لبخند سلام کردی لبخندی که سالها بود ارزویش بر دلم مانده بود .نازنینم این اتفاق را بهانه کردم تا بیام بهت بگم بهترینم من همان عاشق بی دلم که بیست چند سال بپای عشق تو مانده و تنها ارزویم ثابت قدم ماندن تا مرگ است . چه روزها که در ان اداره حتی به دیدن خودرو شخصی شما دلم ارام میگرفت و گاه ساعت ها میرفتم نزدیک ماشین شما خیره تماشایش میکردم و اینگونه دل بی تاب را ارام میکردم.میدونم هیچ وقت سراغ از من نمیگیری فقط ارزویم است یکبار گذرت بر این نوشتار بیفتت و این جملات زیارت کنند چشمان زیبایت را تا بدانی سالهای عاشقی بر من چگونه گذشت.
تنهاترین مرد دنیا ،فقط مرد تو داود

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر